دلم زين بيش غوغا بر نتابد

شاعر : عبيد زاکاني

سرم زين بيش سودا بر نتابددلم زين بيش غوغا بر نتابد
غمي کان سنگ خارا بر نتابدز شوقت بر دل ديوانه‌ي ماست
که اين ويرانه يغما بر نتابدغمت را گو بدار از جان ما دست
دگر امروز و فردا بر نتابدبيا امشب مگو فردا که اينکار
اگر زلفت سر از پا بر نتابدسرت در پاي اندازيم چون زلف
چو درد دل مداوا بر نتابدعبيد از درد کي يابد رهائي